در تداول عامه، حقه زدن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). حقه سوار کردن. شیوه زدن. تقلب کردن. کارهای ناروا و دغل و نهانی کردن. کلک زدن: فلان بامبول زن غریبی است، سخت حقه باز است. (از فرهنگ نظام) ، خوش آیند: دگردانشومند کو از بزه نترسد چو چیزی بود بامزه. فردوسی. ، شوخ. خوش طبع. باطیبت. مزاح، عجیب
در تداول عامه، حقه زدن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). حقه سوار کردن. شیوه زدن. تقلب کردن. کارهای ناروا و دغل و نهانی کردن. کلک زدن: فلان بامبول زن غریبی است، سخت حقه باز است. (از فرهنگ نظام) ، خوش آیند: دگردانشومند کو از بزه نترسد چو چیزی بود بامزه. فردوسی. ، شوخ. خوش طبع. باطیبت. مزاح، عجیب