جدول جو
جدول جو

معنی بامبول زن - جستجوی لغت در جدول جو

بامبول زن
(فِ / فَ)
در تداول عامه، چشش. مخفف مزه مزه.
- مزمزه کردن، مخفف مزه مزه کردن. چشیدن غذا و جز آن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ)
در تداول عامه، عمل بامبول باز، کار بامبول باز، جانغولک (جنغولک) بازی، (یادداشت مؤلف)، حقه بازی، دوز و کلک زدن، و رجوع به بامبول شود
لغت نامه دهخدا
(مُ قَ بَ)
در تداول عامه، حقه زدن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). حقه سوار کردن. شیوه زدن. تقلب کردن. کارهای ناروا و دغل و نهانی کردن. کلک زدن: فلان بامبول زن غریبی است، سخت حقه باز است. (از فرهنگ نظام) ، خوش آیند:
دگردانشومند کو از بزه
نترسد چو چیزی بود بامزه.
فردوسی.
، شوخ. خوش طبع. باطیبت. مزاح، عجیب
لغت نامه دهخدا